۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۶

خودبزرگ‌نما و دیگرکوچک‌جِلوه‌دِه

از جمله خصوصیّاتی که بیشترِ «ما ایرانی‌ها» از آن برخورداریم، خصوصیّتِ کوچکِ «خودبزرگ‌جِلوه‌دِهی» است. بیشترِ ما –بیش از آنکه بخواهیم بزرگ باشیم– «می‌خواهیم» بزرگ جِلوه کنیم. در نظرِ ما، این اصلاً یک تراژدی و مایهٔ تأسف نیست که تحسین شویم، بی آنکه خود، خود را در معنایِ واقعیِ کلمه، شایستهٔ آن بدانیم. حالا اینکه آیا این مطلب ریشهٔ تاریخی دارد و به علتِ تحقیرهایی است که در بُرهه‌های زمانیِ گوناگون بر ما –حتّی به دستِ خودمان!– روا رفته، یا به‌علتِ نوعی «فقرِ فرهنگی» است و یا هر دو و یا هزاران دلیلِ دیگر، خود جایِ بحثی مُفصّل است.
از سویِ دیگر و در بیشترِ مواقع، حتّی به این هم راضی نمی‌شویم و خصوصیّتِ این‌بار بزرگِ «دیگرکوچک‌جِلوه‌دِهی» بر ما غالب می‌شود و تا طرفِ مقابل را با "خاکِ کوچه" هم‌کف نکنیم، دست برنمی‌داریم؛ و این‌جاست که جنگی سراسر از پوچی درمی‌گیرد. هر دو طرف می‌خواهند در عینِ اینکه خود را بزرگ‌تر از دیگری می‌نمایانند، دیگری را کوچک‌تر از آنچه می‌پندارند نشان دهند و این چنین است که «پُلِ صداقت» از میان می‌رود، و «حماقت» با لبخندی بی‌رحمانه :) آشکار می‌شود؛ و البته نتیجهٔ این جنگ، چیزی جُز نابودی نیست. نابودی به‌معنای تامّش و برای هر دو طرف. هر چند که یکی –یا شاید هر دو– از شرکت در چنین نبردی، احساسِ افتخار کنند، امّا پیروزِ واقعیِ جنگ، جُز همان کسی که لبخندزنان، در جنگ «حضوری پنهان» داشته نخواهد بود.
این کوچکی و بزرگی که از آن حرف می‌زنم، از لاف‌وگزاف‌هایی که دو بچّه‌دبستانی دربارهٔ بزرگیِ خانه‌شان، جشنِ تولّدشان، نوعِ رایانه‌شان و تجربیاتی که –به ظاهر– داشته‌اند هست، تا خطّ‌ونشان‌هایی که فلان گروهِ سیاسی برای دیگر گروه‌ها می‌کشد. و اگر به این ماجراها، از دیدی بالاتر بنگریم، می‌بینیم که به همان اندازه که احمقانه است، خنده‌دار است و به همان اندازه که خنده‌دار، تأسف‌بار.
کمی «واقع‌نگری» به‌همراه اندکی «راستی» اگر به‌معنایِ واقعیِ کلمه «بزرگ‌تر»مان نگرداند، دستِ کم باعث می‌شود به همان اندازه، «زندگیِ راحت‌تری» داشته باشیم و هزینهٔ کمتری خرجِ چنین نبردهایِ جاهلانه‌ای کنیم.. :)

برچسب‌ها: ,

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی